■■■
نامه حاج قاسم
به یارهمیشگی خود شهید پورجعفری
بسم الله الرحمن الرحیم
عزیز برادرم حسین
پس از سی سال خصوصا در این بیست سال
که نفس تو پیوسته تنفسم بود
اولین سفر را بدون تو درحال انجام هستم
در طول سفر بارها
بر حسب عادت صدایت کردم
همه تعجب کردند
در هواپیما، ماشین و . . .
بارها نگاه کردم جایت خالی بود
معلوم شد خیلی دوستت داشتهام
حسین عزیز
تو نسبتی با من داشتی
که حتما فرزندانت با شما
و شما با فرزندانت نداشتهای
و فرزندانم هم با من نداشتهاند
همیشه نه تنها از جسمم مراقبت میکردی
بلکه مراقب روحم هم بودی
اصرار به استراحت، اصرار به خوردن، خوابیدن و . . .
بیش از احساس یک فرزند به پدرش بود
بیست سال اخیر پیوسته مراقبت کردی
که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود
و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود
حسین عزیز
خوشحالم از من جدا شدی
خیلی خوشحالم
اگر چه مدتی از لحاظ روحی گمشدهای دارم
اما از جدا شدن تو خوشحالم
چون طاقت نداشتم تو را از دست بدهم
من همه عزیزانم را از دست داده ام
و عزادار ابدی آنها هستم
لحظهای نمیتوانم بدون آنها شاد باشم
هر وقت خواستم زندگی کنم و آرامش داشته باشم
یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند
مثل پروانه دورم می چرخیدند و جلو چشمم هستند
حسین
بارها که با هم به خطوط مقدم میرفتیم
من سعی می کردم تو با من نیایی و تو را عقب نگهدارم
اگر چه هرگز بر زبان جاری نکردم
و مینویسم برای آینده پس از خودم
که خدا میداند با هر یک از آنها که از دست دادهام
چه بر من گذشت
و حتی بادپا، جمالی، علیدادی را از دست دادم
و نگران بودم که تو را هم از دست بدهم
همیشه جلو که میرفتم نگران پشت سرم بودم
که نکند گلوله ای بخورد و تو شهید شوی
به این دلیل خوشحال هستم که از من جدا شدی
حداقل من دیگر داغدار تو نمیشوم
و تو زنده از من جدا شدی
که خداوند را سپاسگزارم
حسین جان
شهادت می دهم که سی سال
با اخلاص و پاکی و سلامت و صداقت
زندگیت را فدای اسلام کردی
تو بی نظیری در وفا، صداقت، اخلاص و کتمان سر
حسین
پسرم، عزیزم، برادرم، دوستم
از خداوند میخواهم عمری با برکت داشته باشی
و حسین پورجعفری را همانگونه که بود
با همان خصوصیت تا آخر حفط کنی
حسینی که برای هر مجاهدی
اعم از عراقی، سوری، لبنانی، افغانی و یمنی آشنا بود
او نشانه و نشانی من بود
چه زیبا بود
در این چند روز سراغت را از من میگرفتند
و کسی باور نمیکرد همراهم نباشی
حسین عزیز
فقط قیامت است
که حقیقت ارزش اعمال معلوم میشود
و چه زیباست آنوقتی که همه حیران و متحیرند
و تو خوشحال و خندانی
اجر این خستگیها را آنوقت دریافت خواهی کرد
آنوقت که خانواده و وابستگان به تو نیازمندند
و به تو توسل میجویند
خداوند اجر جهاد تو برادر خوبم را اجر شهید قرار دهد
به تو قول میدهم که اگر رفتم و آبرو داشتم
بدون تو وارد بهشت نشوم
حسین عزیزم
سعی کن پیوسته تر و تازه بودن جهادی را
در هر حالتی در خودت حفظ کنی
اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا
یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد
یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی
یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا
یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟
چرا که فراموشی آنها
حتما فراموشی خداوند سبحان است
حسین جان
عمر انسان در دنیا به سرعت سپری میشود
ما همه به سرعت از هم پراکنده میشویم
و بین ما و عزیزانمان فاصله میافتد
ما را غریبانه در گودال و حفره وحشت که میگذارند
در این حالت هیچ فریادرسی جز اعمال انسان نیست
چون فقط چراغ اعمال مقبول است
که امکان روشنایی در آن خاموشی و ظلمت مطلق را دارد
حسین عزیز
اجازه نده در هر شرایطی
هیچ محبتی بر محبت خداوند سبحان و
هیچ رضایتی بر رضایت خداوند سبحان غلبه کند
برادر خوبم
اگر می خواهی دردمند نشوی، دردمند شو!
دردی که خنکای وجودت را
در گرمای سوزنده غیر طاقت است
دردی که گرمای وجودت در سرمای جانکاه باشد
عزیز برادرم همه دردها درد نیستند
و همه بلاها، بلا نمیباشند
چه بسیار دردهایی که دوای دردند
و چه بسیار بلاهایی که در حقیقت
خودت را به او بسپار
و رضایتش را عین نعمت و لطف و محبت بدان
حسین
میدانی چه وضعی دارم
و آگاهی بر غم و اندوه درونم
میدانی چقدر به دعایت نیازمندم
خوب میدانی چقدر هراسناکم
و ترس همه وجودم را فرا گرفته است
و لحظهای رهایم نمیکند
اما نه ترس از دشمن
و نه ترس از نداشتن
نه ترس از از مقام و مکان
تو می دانی
چون پاره ای از وجودم بودی
ترس من از چگونه رفتن است
تو آگاهی به همه اسرارم
دعایم کن و در دعایت رهایم نکن
انشاءالله تو و خانواده مجاهد و صبورت
همیشه موفق و موید باشید
خداحافظ برادر خوب و عزیزم
دوست و یار باوفا و مهربان و صادق سیسالهام
خداحافظ
برادرت قاسم سلیمانی
۱۳۹۵/۰۸/۱۰
سفر حلب
■■■