شهدای شهر نقنه گلستان شهدا گلزار شهدا اسامی و تعداد شهداء دفاع مقدس



شهید محمد اله وردی نقنه


شهید محمد الله وردی نقنه
نام پدر: ملک محمد
تاریخ تولد: ۱۳۳۳/۰۳/۰۱
محل تولد: نقنه
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۲/۰۷
محل شهادت: شلمچه
عملیات: کربلای۵
آرامگاه: نقنه



■■■
زندگینامه

تاريخ‌ انقلاب‌ اسلامی
مملو از خاطرات‌ شهدایی است‌
كه‌ همانا پويندگان‌ راه‌ حق‌ و حقيقت‌ هستند
و چون‌ چراغهای تابان‌
راهی به‌ سوی خير را برايمان‌ نمايان‌ می‌سازند

آنان‌ اسوه‌هایی هستند كه‌ شمع‌ محفل‌ بشريت‌ می‌شوند
و دنيای تاریک و ظلمانی شياطين‌ را رسوا و نابود می‌كنند

در بينشان‌ شهيد حاج‌ محمد الله‌وردی
نمونه‌ بارزی از اين‌ ادعا
كه‌ چون‌ شاخه‌ زيتونی از جوهره انقلاب‌
و نهضت‌ اسلامی‌مان‌ سر بركشيده‌ است‌

شهيد حاج‌ محمد الله‌وردی
معروف‌ به‌ عيدی محمد
در سال‌ ۱۳۳۳ در نقنه‌ شهرستان‌ بروجن‌
استان‌ چهارمحال‌ و بختياری به‌ دنيا آمد

دوران‌ كودکی او به‌ مانند
اغلب‌ هم‌ سن‌ و سالان‌ و هم‌ ولايتی‌هايش‌
با كار زود هنگام‌ و كمك‌ به‌ پدرش‌ گذشت‌
و با شروع‌ دوران‌ تحصيل‌
او نيز به‌ آموختن‌ دانش‌ پرداخت‌
اما عليرغم‌ هوش‌ سرشار
به‌ دليل‌ جو حاكم‌ بر جامعه‌
از ادامه‌ تحصيل‌ باز ماند
و بار ديگر همراه‌ پدر شد
و جهت‌ امرار معاش‌ به‌ كشاورزی پرداخت‌
ولی هيچگاه‌ خود را از دانش‌ آموختن‌ جدا نكرد
و همه‌ روزه‌ پس‌ از كار طاقت‌ فرسا
در مسجد محل‌ زندگی‌اش‌ به‌ انجام‌ فرايض‌ دينی
و قرائت‌ قرآن‌ كريم‌ اهتمام‌ می‌ورزيد
وی در سال‌ ۱۳۵۲ راهی اصفهان‌ شد
و با راه‌اندازی كارگاه‌ تأسيساتی
مشغول‌ كار و خدمت‌رسانی به‌ مردم‌ گشت‌

آغاز طلوع‌ فجر انقلاب‌ اسلامی همراه‌ بود
با بيداری امت‌ اسلامی
و در اين‌ ميان‌ شهيد الله‌وردی
نيز زمزه‌های مبارزاتی ملت‌ را درک كرد
و جانانه‌ با روح‌ خدا عقد مودت‌ بست‌
و استوارانه‌ با اصحاب‌ امام‌ خمينی(ره) همگام‌ شد
و به‌ حمايت‌ از اهداف‌ ايشان‌ و تلاش‌
در جهت‌ تحقق‌ آنها همت‌ گماشت‌
و با مزدوران‌ رژيم‌ به‌ مبارزه‌ پرداخت‌
و در اين‌ راه‌ بارها مورد ضرب‌ و شتم‌
مأموران‌ حكومت‌ نظامی قرار گرفت‌
كه‌ هر بار نيز با زيرکی خاصی خود را از مهلكه‌ نجات‌ داد

با پيروزی انقلاب‌ اسلامی
و تشكيل‌ سپاه‌ پاسداران‌
شهيد حاج‌ محمد الله‌وردی
با آنكه‌ همواره‌ از خدمت‌ سربازی استنكاف‌ می‌كرد
به‌ عنوان‌ سربازی جان‌ بركف‌ به‌ سپاه‌ پيوست‌
و با پوشيدن‌ لباس‌ سبز
به‌ پاسداری از آرمانهای شهيدان‌ پرداخت‌
و تلاش‌ در راه‌ اعتلای اهداف‌ آنان‌ را
سرلوحه‌ كار خود قرار داد

وی در سال‌ ۱۳۵۸ با دختری پاكدامن‌ پيمان‌ ازدواج‌ بست‌
كه‌ حاصل‌ آن‌ دو دختر به‌ نامهای
بتول‌ و فاطمه‌ و يك‌ پسر به‌ نام‌ مهدی بود

سالهای اوليه‌ خدمت‌ اين‌ شهيد عزيز
در سپاه‌ بروجن‌ سپری شد
و در خرداد ماه‌ سال‌ ۱۳۶۱
طی حكمی از سوی فرمانده‌ كل‌ سپاه‌
به‌ سمت‌ مسئول‌ تداركات‌ و پشتيبانی
سپاه‌ شهرستان‌ لردگان‌ منصوب‌ گرديد
تلاش بی‌وقفه شهيد الله‌وردی
در خدمت به مستضعفان
و محروميت‌زدایی از مناطق بحران‌زده
زيلای، دودرا، پشت‌كوه و ...
زبانزد خاص و عام است

او در جمع‌آوری و تقسيم‌ كمک‌های مردمی
بين‌ فقرا و نيازمندان‌ ستم‌ديده‌
نقش‌ بارزی ايفا می‌كرد
و با برخورداری از اطمينان‌ مردم‌
در پشتيبانی از جبهه‌ها
لحظه‌ای فروگذار نكرد

او به‌ خوبی می‌ديد
كه‌ عليرغم‌ همه محروميت‌ها
و فقر حاكم‌ بر جامعه تازه‌ انقلاب‌ كرده‌
مردم‌ با چه‌ شوقی
دل‌ از اموال‌ و فرزندانشان‌ بر می‌دارند
و آنها را به‌ جبهه‌ هديه‌ می‌كنند
تا دشمن‌ متجاوز سركوب
و انقلاب‌ و ميهن‌ اسلامی حفاظت‌ شود
پس‌ طاقت‌ از دست‌ می‌داد
و شوق‌ پرواز را با تمامی سلولهای خويش‌ احساس‌ می‌نمود

از اين‌ رو او با اصرار بسيار
خود را از انجام‌ امور پشتيبانی در پشت‌ جبهه‌ جدا كرد
و به‌ همراه‌ خيل‌ رزمندگان‌ اسلام‌
در عمليات‌ ظفرمند بيت‌ المقدس‌ حضور يافت‌
و شيرينی آزادی خرمشهر را در كام‌ خود شيرين‌ يافت‌
سپس‌ در عمليات‌ والفجر۴ در پنجوين‌ شركت‌ جست‌

شهيد الله‌وردی در عمليات‌ خيبر به‌ شدت‌ مجروح‌ گرديد
ولی هيچگاه‌ صحنه‌ را خالی نكرد
تا آنكه‌ در اسفند ماه‌ سال‌ ۱۳۶۵
در عمليات‌ كربلای۵ در حالی كه‌
به‌ عنوان‌ مسئول‌ بنه‌ خط‌ مقدم‌ تيپ‌ قمربنی‌هاشم‌(ع‌)
در حال‌ رساندن‌ تجهيزات‌ و امكانات‌ به‌ رزمندگان‌ دريادل‌ بود
بر اثر اصابت‌ تركش‌ در جبهه‌ شلمچه‌
كبوتر جانش‌ را به‌ پيشگاه‌ الهی هديه‌ نمود
و در جوار رحمتش‌ آرامش‌ يافت‌

پيكر پاكش‌ عاشقانه‌ به‌ بروجن‌ منتقل‌ شد
و طی مراسم‌ با شكوهی در گلزار شهدا
امام‌ زاده‌ ميرحيدر شاه‌ نقنه‌ به‌ تراب‌ خاك‌ سپرده‌ شد
روحش‌ شاد و راهش‌ پر رهرو باد


■■■
خاطره

یکی از دوستان‌ و همرزمان‌ شهيد می‌گويد
در عمليات‌ كربلای۵ در شلمچه‌ با هم‌ بوديم‌
چند شب‌ قبل‌ از شهادت‌
مراسم‌ دعای كميل‌ را برگزار كرد
در اثنای خواندن‌ دعا متوجه‌ شدم‌

حاج‌ محمد از حال‌ طبيعی خارج‌ شده‌
و آن‌ چنان‌ با خدا راز و نياز می‌كند
كه‌ مكان‌ و فضا را از ياد برده‌
و در ملكوت‌ سير می‌كند
و بارش‌ اشكها و صدای پر سوزش‌
همه‌ را تحت‌ تأثير قرار داده‌ است‌

او استغفار می‌كرد
و آمرزش‌ گناهانش‌ را از درگاه‌ الهی آرزو می‌كرد
می‌گفت‌ برادران‌مان‌ در خط‌ مقدم‌
یک یک به‌ فيض‌ شهادت‌ نايل‌ شدند
چرا اين‌ توفيق‌ نصيب‌ ما نمی‌شود
خدايا گناهی كه‌ مرا از تو دور كرده‌ را ببخش‌
و شهادت‌ را نصيبم‌ كن‌

صبح‌ روز بعد حاجی را ديدم‌
حالتی روحانی پيدا كرده‌ بود
نای سخن‌ گفتن‌ نداشت‌
چشمانش‌ خونبار بود

شوق‌ شهادت‌ و وصال‌
از سر و پای وجودش‌ مشخص‌ بود
ساعتی بعد حاجی برای دريافت‌ وسايل‌ و تجهيزات‌
مورد نياز رزمندگان‌ به‌ مقر انرژی اتمی رهسپار شد

ايشان‌ ظهر هنگام‌ برگشت‌
و جهت‌ گرفتن‌ وضو به‌ طرف‌ تانكر آب‌ رفت‌
درست‌ در همين‌ زمان‌ صدای مهيبی بگوش‌ رسيد
و گرد و غبار همه‌ جا را پوشاند
با آرام‌ شدن‌ اوضاع‌ ناگهان‌
حاجی را ديدم‌ كه‌ روی زمين‌ افتاده‌
و خون‌ از شريانش‌ بشدت‌ در حال‌ خارج‌ شدن‌ است‌
سريعاً خودم‌ را به‌ ايشان‌ رساندم‌

مشاهده‌ كردم‌
او در حالی كه‌ مشغول‌ خواندن‌ دعا بود
می‌خنديد
و برای كسانی كه‌ دورش‌ جمع‌ شده‌ بودند
دست‌ تكان‌ می‌داد
رهایی را می‌شد از چهره‌اش‌ خواند
همين‌ طور هم‌ شد
و او قبل‌ از رسيدن‌ پيكرش‌ به‌ بيمارستان‌
جان‌ به‌ جان‌آفرين‌ تسليم‌ كرد
و به‌ آرزويش‌ كه‌ همواره‌ ذكر می‌كرد رسيد
او همواره‌ اين‌ شعر را می‌خواند

اگر باشد قرار آخر بمیرم
نمی‌خواهم که در بستر بمیرم
همی خواهم که در فصل جوانی
میان جبهه و سنگر بمیرم


■■■
فرازهایی از وصیت‌نامه

ای برادر پاسدارم‌
سلام‌ و درود بر تو
كه‌ راه‌ حسين‌(ع‌) را پيش‌ گرفتی
و در پی او حركت‌ می‌کنی
از برادر كوچک خود
چند كلمه‌ای به‌ عنوان‌ يادگار بپذير

از خون‌ شهيدان‌ خوب‌ نگهبانی و پاسداری كن‌
از لباس‌ و مقام‌ پاسداری سوء استفاده‌ نكن‌
مبادا به‌ خاطر حفظ‌ مقام‌ و رياست‌
حق‌ مظلومی را پايمال‌ كنی

پست‌ و مقام‌ و رياست‌ تو را غافلگير نكند
كه‌ اينها عمری ندارد
و همچون‌ برفی می‌ماند كه‌ آفتاب‌ بر آن بتابد
چون‌ به‌ مسئوليت‌ رسيدی
همچون‌ درخت‌ پرميوه‌ سرخم‌ كن‌
تا غرور تو را نگيرد

به‌ زيردستان‌ مهربان‌ باش‌ و ظلم‌ مكن‌
خدا را فراموش‌ نكن‌
تقوا و ايمان‌ داشته‌ باش‌
در نگهداری اموال‌ بيت‌المال‌ دقت‌ كن‌
و از اسراف‌ بپرهيز
هنگامی كه‌ پشت‌ خودرو می‌نشينی

بيايد بياور
بدن‌ قطعه قطعه‌ شده‌ و غرقه‌ به‌ خون‌
شهيدان‌ را
همان‌ شهيدی كه‌ روزی با هم‌ بوديد
و با هم‌ كار می‌كرديد
باز برادر به‌ ياد بياور
دوران‌ ننگين‌ پيش‌ از انقلاب‌ را
و قدر آزادی را

بدان‌
نكند خداوند روزی از روی غضب‌ به‌ ما نگاه‌ كند
و آتش‌ خشم‌ خود را بر ما بيندازد

فصلنامه لجستيك/سال پنجم/شماره ۱۷
ستارگان ‌فروزان ‌لجستيك/تهيه‌ و تنظيم: مهدی انبارداران‌
■■■



شهدای شهر نقنه نوشته شده توسط : محمود |